محل تبلیغات شما
روزی که آرون به میرکوود رسید،لگولاس و تائوريل طبق برنامه ای که داشتند،به استقبالش رفتند،و همانطور که لگولاس پیش بینی کرده بود،از دیدن تائوريل خیلی متعجب شد.در حالی که به تائوريل خیره شده بود،از اسبش پایین آمد. آرون:"سلام لگولاس!" لگولاس:"سلام.مدت زیادی بود که همدیگه رو ندیده بودیم.از دیدنت خوشحالم." تائوريل:"سلام.من تائوريل هستم.از دیدنت خوشحالم." آرون:"سلام.من.آرونم. " برای مدتی سکوت عجیبی به وجود آمد که اعصاب لگولاس را به هم ریخت.

تئوری باحال ولی غمناک

فن فیک "عشق دوستانه" پارت چهارم

بازم فن آرت یوروس

تائوريل ,سلام ,لگولاس ,آرون ,دیدنت ,خوشحالم ,از دیدنت ,آرون سلام ,سلام من ,دیدنت خوشحالم ,تائوريل سلام

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لینک یاب|لینک گروه هالینک کانال هاتلگرام پرسش مهر98